کندس
لغت نامه دهخدا
کندس. [ ک ِ دِ ] ( اِ ) عکه و زاغچه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کندش شود.
فرهنگ فارسی
عکه و زاغچه
فرهنگ عمید
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
کُندِس:گونه ای ازگیل ، درگویش برخی گسترهها ، پهنه ها یانواحی کشورمانندرودبار والموت قزوین به ازگیل گویند که برای شب چرگی خورده میشود !