کندزبان. [ ک ُ زَ ] ( ص مرکب ) کسی که زبانش به هنگام سخن گفتن کند باشد. الکن. ( فرهنگ فارسی معین ) : کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود که چرب گویان آنجا شوند کندزبان.
فرخی ( دیوان ص 329 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که زبانش بهنگام سخن گفتن کند باشد الکن .
فرهنگ عمید
کسی که در سخن گفتن کند باشد یا زبانش بگیرد، الکن.
واژه نامه بختیاریکا
بِرّ؛ تِپه زُو؛ لُتِه
پیشنهاد کاربران
کندزبان ؛ الکن و زبان گرفته و کسی که در زبان وی لکنت باشد. ( ناظم الاطباء ) . آنکه بعلت بیماری یا خطائی یا دینی یا سابقه ای گفتن حقایق نتواند و زبانش هنگام سخن گفتن گیر کند : علم دل تیره را فروغ دهد کندزبان را چو ذوالفقار کند. ناصرخسرو.