کنداو. [ ک ُ ] ( ص ، اِ ) کندا. کاهن : و بسیاری از این کنداو و فال گویان و زجر و کسانی که در شانه گوسفند نگرند. ( مجمل التواریخ والقصص ص 103 ). رجوع به کندا شود.کندأو. [ ک ِ دَءْوْ ] ( ع ص ) شتر درشت فربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).