تا آن جوان تیز و قوی را چو جادوان
این چرخ تیزگرد چنین کرد کند و پیر.
ناصرخسرو.
|| تیزی و حدّت چیزی را کاستن. برندگی چیزی را از بین بردن : بدین سبب است که سرکه دندان کند کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).ترشی های چرخ ناشیرین
کند کرده است تیز دندانم.
روحی ولوالجی.
تواضع کن ای دوست با خصم تندکه نرمی کند تیغ برنده کند.
سعدی.