کنجیده. [ ک ُ دَ / دِ ] ( اِ ) کنجاره است که ثفل روغن کشیده باشد عموماً و ثفل کنجد را گویند خصوصاً. ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). کنجاره کنجد. ( جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ). کنجده و نخاله و ثفل هر تخمی که روغن آن را گرفته باشند مانندتخم کنجد و بزرک و جز آن. ( ناظم الاطباء ). || خال. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || گیاهی است از رده دولپه ایها بی گلبرگ که به صورت درختچه است و حدود 0/9 متر تا یک متر ارتفاع می یابد. دارای برگهای کوچک متقابل است. از این گیاه صمغی به نام انزروت استخراج می کنند که در تداوی زخمها به کار می رود. درخت انزروت. کنجده. کنجدک. ( فرهنگ فارسی معین ). نوعی درختچه که در نواحی گرم کره زمین می روید و از آن صمغ نرمی به دست آورند که گاه در زخم بندیها به کار برند. ( از لاروس ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ثفل روغن کشیده عموما و ثفل کنجد خصوصا کنجاره . ۲ - گیاهی است از رد. دو لپه ییهای بی گلبرگ که بصورت درختچه است و حدود ٠/۹ متر تا یک متر ارتفاع می یابد . دارای برگهای کوچک متقابل است . از این گیاه صمغی بنام انزروت استخراج میکنند که در تداوی زخمها بکار میرود درخت انزروت کنجده کنجدک