کنجلک. [ ک ُ ج ُ ل َ ] ( اِ ) چین و شکنج رو و اندام. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). چین و شکنج و آن را کنجک نیز گفته اند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). چین و شکنج. ( فرهنگ رشیدی ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ) : چهره ٔشان دبّه نم یافته جای بجا کنجلک و خم یافته .
امیرخسرو ( از فرهنگ جهانگیری و رشیدی ).
کنجلک. [ ک ُ ج ُ ل َ / ک ُ ل َ ] ( اِ ) قالی و پلاس و امثال آن را گویند. ( برهان ). پلاس و قالی و جز آن. ( ناظم الاطباء ).