کنجره

یک اینج قطر کلفتی یا استوانه ای با دایره ای به قطر سی سانتی مانند نان تافتان زرد رنگو زیبا بر خوراک دام خصوصا گاو کشاورزی که در کودکی ما هرکشاورز نسبت به املاک خود بسته داشت مرحوم پدرم میگفت غذای غنی شده قافله های شتر هم بودهرکه من آن زمان را ندیدم و در اصل این واژه کنجد داره است که مخفف شده شده کنجره یعنی هنوز داخل تفاله روغن کنجد وجود دارد البته بعد انقلاب کارخانه های بزرگ پنبه پاک کنی که سبزوار از هشتاد سال پیش دوتا داشته که یکی شرکت برق خصوصی که برق شهر را تامین و بعدرکه دولت برق رسانی نمودهرتمام آنرکارگرانربه استخدام شرکت برق در آمدند و دیگری شاهین سبزوار که بعد انقلاب تاجری بنام حسین زاده هم یکی دگر افزود چون در سبزوار هنوز قوزه بومی و محلی که الیافش فقد برای لحاف ودتشک مصرف دهرد و پنبه دانه آن هم بدرد روغنگیری نمیرخورد با توجه باینکه کشاورز ی دارم و با کارخانه ها سرو کار داشتم ولی نمیدانم ابتکار کهبوده کهرپنبه دانه قوزه را بدون اینکهرروغنش گرفته شود آنرا پرس و بصورت مقوا پاره ولی برنگ کنجره به دام ها عرضه میکرد که ابتکار خیلی خوب بود