[ویکی نور] کنت امیریا، کتابی است به زبان عربی در رد عقاید وهابی و آیین سلفی گری، نوشته محمد عبدالمحسن آل شیخ.
کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و متن داستان است.
این کتاب، داستان یک پزشک اطفال است که مدتی به آیین وهابیت وفادار بوده، اما پس از چندی به فساد عقیده این گروه پی برده و ماجرای زندگی خود را قبل و بعد از هدایت یافتنش، در آن منعکس ساخته است تا عبرتی برای جوانانی شود که بر ادعاهای باطل خویش در مذهب سلفی پای می فشارند.
وی در آغاز کتاب چنین می گوید: قبل از نگارش داستان زندگی خویش، مدتی به خاطر ترس از اینکه مرا به سیاسی کاری متهم سازند، از نوشتن آن خودداری نمودم اما پس از آن تصمیم به نگارش داستان زندگی خویش گرفتم تا کسانی که راه و روش مرا پیموده اند، با خواندن داستان زندگیم عبرت گرفته و از خرافات و بدعت ها دوری گزینند و از ظلمت به نور راه یافته و از لغزش گاه ها بپرهیزند.
به گفته خود وی، او مدتی سخت طرف دار بزرگداشت امرا و حاکمان بلاد اسلامی بوده و ایشان را به عنوان اولی الامر، واجب الاطاعة می دانسته و آنان را همچون پیامبر و خلفا و صحابه تقدیس می نموده است و خلاصه از هیچ گونه تعظیم و احترامی در حق آنان فروگذار نمی کرده است. هم چنین تمام تلاش خود را برای نشر این اندیشه به کار می بسته است. در مقابل مخالفان عقیده خویش نیز موضعی سرسختانه اتخاذ کرده و کسانی را که متعرض والیان و حکام می شدند، زندیق و خارجی می خوانده که دشمنی اسلام و دین و نیز امت اسلامی و سرزمین اسلام را در اندیشه دارند. اما پس از حادثه ای که برای وی و خانواده اش در اثر هجوم وحشیانه نیروهای آمریکایی روی می دهد و در جریان آن جوانی شیعه که همسایه نویسنده بوده و او همواره با او و عقایدش دشمنی می ورزیده، زبان اعتراض به وضع موجود گشوده و وضعیت اسفناک کشور را معلول حکومت حاکمان نالایق و فاسد می داند، به خود آمده و با مطالعه منابع مختلف، در عقاید خویش تجدید نظر نموده است.
کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و متن داستان است.
این کتاب، داستان یک پزشک اطفال است که مدتی به آیین وهابیت وفادار بوده، اما پس از چندی به فساد عقیده این گروه پی برده و ماجرای زندگی خود را قبل و بعد از هدایت یافتنش، در آن منعکس ساخته است تا عبرتی برای جوانانی شود که بر ادعاهای باطل خویش در مذهب سلفی پای می فشارند.
وی در آغاز کتاب چنین می گوید: قبل از نگارش داستان زندگی خویش، مدتی به خاطر ترس از اینکه مرا به سیاسی کاری متهم سازند، از نوشتن آن خودداری نمودم اما پس از آن تصمیم به نگارش داستان زندگی خویش گرفتم تا کسانی که راه و روش مرا پیموده اند، با خواندن داستان زندگیم عبرت گرفته و از خرافات و بدعت ها دوری گزینند و از ظلمت به نور راه یافته و از لغزش گاه ها بپرهیزند.
به گفته خود وی، او مدتی سخت طرف دار بزرگداشت امرا و حاکمان بلاد اسلامی بوده و ایشان را به عنوان اولی الامر، واجب الاطاعة می دانسته و آنان را همچون پیامبر و خلفا و صحابه تقدیس می نموده است و خلاصه از هیچ گونه تعظیم و احترامی در حق آنان فروگذار نمی کرده است. هم چنین تمام تلاش خود را برای نشر این اندیشه به کار می بسته است. در مقابل مخالفان عقیده خویش نیز موضعی سرسختانه اتخاذ کرده و کسانی را که متعرض والیان و حکام می شدند، زندیق و خارجی می خوانده که دشمنی اسلام و دین و نیز امت اسلامی و سرزمین اسلام را در اندیشه دارند. اما پس از حادثه ای که برای وی و خانواده اش در اثر هجوم وحشیانه نیروهای آمریکایی روی می دهد و در جریان آن جوانی شیعه که همسایه نویسنده بوده و او همواره با او و عقایدش دشمنی می ورزیده، زبان اعتراض به وضع موجود گشوده و وضعیت اسفناک کشور را معلول حکومت حاکمان نالایق و فاسد می داند، به خود آمده و با مطالعه منابع مختلف، در عقاید خویش تجدید نظر نموده است.
wikinoor: کنت_أمیریا