کنبیزه

لغت نامه دهخدا

کنبیزه. [ کُم ْ زَ ] ( اِ ) نوعی از خیار است که آن در وقت خامی شیرین و خوشمزه باشد و چون پخته شود یعنی برسد نمی تواندش خورد و بعضی گویند کمبیزه کالک است یعنی خربزه نارسیده. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ). خیاری که چون خام باشد شیرین بود و چون پخته شود نتوان خورد و این عبارت در برهان و رشیدی است و صحیح نیست و کنبیزه و کنبزه خربوزه خام نارسیده نرم ناشده می خورند و خورش نان می کنند و آن را کالک گویند.( آنندراج ) ( انجمن آراء ). کالک. خرچه سفچ. سفچه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کنبزه و کمبیزه و کمبوزه و کمبزه شود.

فرهنگ معین

(کُ زِ ) (اِ. ) نک کُمبزه .

فرهنگ عمید

= کمبزه

پیشنهاد کاربران

بپرس