کنب دان. [ ک َ ن َ ] ( اِ مرکب ) کنب دانه. شاهدانه. شاهدانج : و طعام و گوشتهای بریان و مطنجنه و قلیه خشک خورند با دارچینی و سعتر و مانند آن و شهدانج که کنب دان بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به کنب و ماده بعد شود.
فرهنگ فارسی
کنب دانه .شاهدانه . و طعام و گوشتهای بریان و مطنجنه و قلیه خشک خوردند با دارچینی وسعتر و مانند آن و شهدانج که کنیدان بود... و مرا سود دارد.