کنانگی. [ک َ ن َ / ن ِ ] ( حامص ) کهنگی. کهنه بودن : من بنده ٔ...ام و بنده شراب در هر دو نوع عیب نباشد کنانگی.رضی الدین نیشابوری.و رجوع به کنانه شود.