کناسه
لغت نامه دهخدا
کناسة. [ ک ُ س َ] ( اِخ ) محله ای به کوفه که در آن یوسف بن عمرالثقفی با زیدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( ع ) جنگید. ( از معجم البلدان ). نام محله ای به کوفه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به الموشح ص 179 و کناسی شود.
- یوم الکناسة ؛ لیوسف بن عمر، علی زید بن علی. ( مجمع الامثال میدانی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کُناسه ( konaseh ) :در گویش مازندرانی به معنای چرت زدن است؛ حالتی بین خواب و بیداری.