کناره گیر از او کاین سوار تازانست
کسی کناره نگیرد سوار تازان را.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 9 ).
گر دوستیت جرم است آن جرم کرده آمداز بهر این نگیرند از دوستان کناره.
رفیع مروزی.
گفت چرا بت می پرستید و بتان را خدا می دانید و از آفریدگار خویش کناره می گیرید. ( قصص الانبیاء ص 133 ).تقدیر در این میانم انداخت
هر چند کناره می گرفتم.
سعدی.
متوقع که در کنارش گیرم ، کناره گرفتم. ( گلستان سعدی کلیات چ مصفا ص 92 ).فخرالدوله از ایشان کناره گرفت و دوری جست. ( تاریخ قم ص 8 ).