و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو
کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 269 ).
کناره کند زو خردمند مردم نگیرد مگر جاهل اندر کنارش.
ناصرخسرو.
کردم کناره از طرب و بی نصیب مانداین صدهزارساله عروس از کنار من.
ناصرخسرو.
امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته کرده ست کناره زپی بوس و کناری.
سنایی.
خرسند شدن به یک نظاره زآن به که ز من کند کناره.
نظامی.
در روی پدر نظاره می کردنشناخت از او کناره می کرد.
نظامی.
به دور لاله دماغ مرا علاج کنیدگر از میانه بزم طرب کناره کنم.
حافظ.