کناره جویی

/kenArejuyi/

مترادف کناره جویی: اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوری گزینی، کناره گیری، گوشه گیری

معنی انگلیسی:
keeping aloof, shunning

لغت نامه دهخدا

کناره جویی. [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) اعتزال. دوری کردن. انزوا گزیدن.

فرهنگ فارسی

دوری کردن اعتزال کناره گیری : در رفتار و طرز برخوردش نوعی اعتراض و کناره جویی غمز آلود دیده میشد که بنظر مرد نا خوش آیند و مکارانه آمد .

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) گوشه نشینی ، از کار دست کشیدن .

فرهنگ عمید

کناره گیری، دوری جستن.

پیشنهاد کاربران

بپرس