کنار امدن با

مترادف ها

put in (فعل)
تقاضا کردن، رساندن، مداخله کردن، کنار امدن با

پیشنهاد کاربران

معنی اصطلاح - > کج دار و مریز / کج دارومریز کردن
[ برای انجام کاری / کنار آمدن با کسی ] با احتیاط و مدارا رفتار کردن
مثال:
- بچه ها در سن بلوغ حالت های عجیبی پیدا می کنن، باید باهاشون کج دارومریز کرد تا این دوره بگذره.

بپرس