کمکی
/komaki/
معنی انگلیسی:
فرهنگ عمید
مترادف ها
فرعی، تابع، کمکی، متمم
فرعی، کمکی، ثانوی، دوم، ثانیوی، حاکی از زمان گذشته
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در گذارده های زبان فارسی که دیده می شود که چند خرپ ( حرف ) ( را ) آورده شده و باز آوری شده است که من را های سپسی را "رای کمکی "میگویم.
باز آوری: تکرار ؛ تکرار تَک ورارو راه آوری فارسی است.
بازآور در آورده های خود باید نیک بنگرد وخوب ببیند که گذارده ها را با نهاد وگزاره هایشان بجا آورد.
باز آوری: تکرار ؛ تکرار تَک ورارو راه آوری فارسی است.
بازآور در آورده های خود باید نیک بنگرد وخوب ببیند که گذارده ها را با نهاد وگزاره هایشان بجا آورد.
کَمَکی ؛ یک کم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
کَمَکی ؛ اندکی. ( فرهنگ فارسی معین ) : کمکی حالش بهتر است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .