کمکی

/komaki/

معنی انگلیسی:
ancillary, auxiliary, contributory, relief, standby, subsidiary, supplementary, aid, mate, relay, supporting

فرهنگ عمید

اندکی.

مترادف ها

subsidiary (صفت)
فرعی، تابع، کمکی، متمم

secondary (صفت)
فرعی، کمکی، ثانوی، دوم، ثانیوی، حاکی از زمان گذشته

ancillary (صفت)
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت

auxiliary (صفت)
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده

فارسی به عربی

مدرسة ثانویة , مساعد

پیشنهاد کاربران

کَمَکی ؛ یک کم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
کَمَکی ؛ اندکی. ( فرهنگ فارسی معین ) : کمکی حالش بهتر است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
Auxiliary

بپرس