کموش

لغت نامه دهخدا

کموش. [ ک َ] ( ع ص ) شاة کموش ؛ گوسپند کوتاه سرپستان یا خردپستان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کموش. [ ک ُ ] ( ص ، اِ ) کومش. مقنی. کاریزکن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کومش شود.

کموش. [ ] ( اِخ ) ( قهر و غلبه کننده ) یکی از خدایان موآبیان است که قوم کموش بر آن مسمی بودند.( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همین مأخذ شود.

فرهنگ فارسی

کومش . مقنی . کاریز کن

دانشنامه عمومی

کموش ( عبری توراتی: כְּמוֹשׁ ) یک خدای اقوام سامی زبان باستان است که وجودش در عصر آهن ثبت شده است. کموش برترین خدای ایالت کنعانی موأب و خدای سرپرست جمعیت آن، موآبیان، بود که در نتیجه «مردم کموش» نامیده شدند. کموش عمدتاً از کتیبه های موآبی ( نمونه سنگ یادبود موآبی ) و کتاب مقدس عبری تأیید شده است.
عکس کموش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در کودکی من، سالهای بیست، یک بازی داشتیم که یکی ترکه ای در دست میگرفت چشمانش را میبست و این نغمه را سر میداد؛ <کورم، کموشم،="" هر="" کیه="" بگیرم،="" میکشم="">بر دیگر بچه ها میتاخت بازی را بیش ازین که دیگران هم به او حمله میکردند یاد نمی اورم ولی برا مفهوم کموش پندارم
...
[مشاهده متن کامل]

کموش کسیست که قربانیش را برنمیگزیند
کموش چشمبسته زور میورزد
کموش هرکس را که در دسترسش یا تیررسش باشد میزند
به این ترتیب این ناچیز این واژه را معادل Amokl�ufer آلمانی ( انگلیسیRunning amok ) پیش نهاد
البته پس از آنکه متن آن نغمه کودکی از گوشه کنار کشور تایید بایسته را گرفته باشد
چون میتوان برای کژلفظی واژه هم توجیهاتی آورد

بپرس