کمع
لغت نامه دهخدا
کمع. [ ک ِ ] ( ع مص ) همخوابه. || زمین هموار پست میانه برآمده اطراف. || زمین پست مغاک پا سپرده. || قبا. || کرانه وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || محل و جای باش ، و گویند فلان فی کمعه ؛ ای فی بیته و موضعه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کمع. [ ک َ م َ ] ( ع اِ ) گره ران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کمع.[ ک َ م ِ ] ( ع ص ) مرد سست رای فرمانبر هر کس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید