کمرو ی
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
تنک روی . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند و آن را کم روی نیز خوانند. ( انجمن آرا ) . کنایه از صاحب شرم و حیا. ( آنندراج ) . مقابل سخت روی :
دوستی گر دیده ام دانش ، ز دشمن دیده ام
... [مشاهده متن کامل]
چون تنک رویان ز من عیب مراپنهان نداشت .
رضی دانش .
|| کسی که بدون ابرام درخواست چیزی کند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تنگ روی شود.
دوستی گر دیده ام دانش ، ز دشمن دیده ام
... [مشاهده متن کامل]
چون تنک رویان ز من عیب مراپنهان نداشت .
رضی دانش .
|| کسی که بدون ابرام درخواست چیزی کند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تنگ روی شود.