کمر کشیدن

لغت نامه دهخدا

کمر کشیدن.[ ک َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن. ( آنندراج ). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کمر بر کلاه فریدون کشید
سر تخت بر تاج گردون کشید.
نظامی ( از آنندراج ).
و رجوع به کمر و کمرکش در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

بر چیزی ( مصدر ) استوار بستن کمر بمقصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن : ( کمر برکلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گردون کشید ) . ( نظامی )

فرهنگ معین

( ~ . کِ دَ ) (مص ل . ) نک کمر بستن .

پیشنهاد کاربران

بپرس