کمت

لغت نامه دهخدا

کمت. [ ک َ ] ( ع مص ) پوشیدن خشم را. ( از آنندراج ): کمت الغیظ کمتاً؛ پوشید خشم را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کمیت گردیدن اسب. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ): کمت الفرس کمتا و کَمتَة و کَماتَة؛ کمیت گردید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ، اِ ) ج ِ کمیت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ کمیت بمعنی اسب نیک سرخ فش و دم سیاه. ( آنندراج ). و رجوع به کمیت شود.

کمة. [ ک ُم ْ م َ ] ( ع اِ ) کلاه گرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).عربی است ، کلاه گرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

پوشیدن خشم را یا کمیت گردیدن اسب

پیشنهاد کاربران

کمت نام اصلی سرزمینی است که عرب ها آن را مصر و انگلیسی زبانان با الگوگیری از یونانی ها آن را ایجپت نامیدند.

بپرس