کماهی
لغت نامه دهخدا
کماهی. [ ] ( اِخ ) تیره ای از بهمئی از شعبه لیراوی ، از ایلهای کوه کیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
چنان که بود
به میزان کوشش بدست خواهی اورد
کهنه و قدیمی
انچنانکه هست ، ما از دریافت واقعیت کماهی ( چنانچه هست ) محرومیم - نکته ای که عمده مکاتب فلسفی متاخر بر آن تاکید داشتند.
چنانکه هست.
زکوشش به هرچیزخواهی رسید/به هرچیزخواهی کماهی رسید ( ملک الشعرای بهار )
زکوشش به هرچیزخواهی رسید/به هرچیزخواهی کماهی رسید ( ملک الشعرای بهار )
آن چه هست
( ک َ ) یعنی آنطور که هست و آنطور که باید باشد؛ همچنان که هست فرهنگ لغات عمید