کمان گردون ؛ به معنی کمان فلک است که برج قوس باشد. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) . برج نهم. ( ناظم الاطباء ) .
- || قوس قزح را نیز کمان گردون می گویند. ( برهان ) . قوس قزح. ( فرهنگ رشیدی ) . آژفنداک. ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| آلتی که بدان پنبه زنند یعنی دانه و آخال را از پنبه جدا کنند و یا پنبه سخت شده را بدان نرم کنند. فلخم. فلخمه. محلاج. محبض. منبض. کمان حلاج. کمان نداف. مندف. مندفة. منداف. کربال. درونه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ابروش کمان سان شد و بینیش چو مشته
و آن ریش سفید آمد چون غنده پنبه.
قریعالدهر ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || قوس قزح را نیز کمان گردون می گویند. ( برهان ) . قوس قزح. ( فرهنگ رشیدی ) . آژفنداک. ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| آلتی که بدان پنبه زنند یعنی دانه و آخال را از پنبه جدا کنند و یا پنبه سخت شده را بدان نرم کنند. فلخم. فلخمه. محلاج. محبض. منبض. کمان حلاج. کمان نداف. مندف. مندفة. منداف. کربال. درونه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ابروش کمان سان شد و بینیش چو مشته
و آن ریش سفید آمد چون غنده پنبه.
قریعالدهر ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .