کمان مهره

لغت نامه دهخدا

کمان مهره. [ ک َ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) کمان مهره اندازی است که کمان گلوله باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کمان قروهه. کمان گروهه. ( ناظم الاطباء ) :
همان زیر ترکش کمان مهره داشت
دلاور ز هردانشی بهره داشت.
فردوسی.
کمان مهره انداز تا گوش خویش
نهد همچنان خوار بر دوش خویش.
فردوسی.
از دست کمان مهره ابروی تو در شهر
دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیده ست.
سعدی.
و رجوع به کمان قروهه و کمان گروهه و کمان گرهه شود.

فرهنگ فارسی

کمان مهره اندازی است که کمان گلوله باشد. کمان قروهه . کمان گروهه

فرهنگ عمید

= کمان گروهه

پیشنهاد کاربران

کمان مهره:
دکتر حسن انوری در مورد " کمان مهره" می نویسد: ( ( کمانی که با آن مهره می انداخته اند، کمان گروهه، کمان مهر ه را برای شکار پرندگان به کار می بردند. ) )
( ( از دست کمان مهره ی ابروی تو در شهر
...
[مشاهده متن کامل]

دل نیست که در بر چو کبوتر نتپیده است ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۱۲۷. )

بپرس