|| گوشه کمان. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). مِرکَضَه قوس و آن دوخانه باشد. سِیَه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کمان خانه ابرو ؛ ابروی کمان مانند. ( فرهنگ فارسی معین ). قوس ابرو :
من از این هر دو کمان خانه ابروی تو، چشم
برنگیرم وگرم دیده بدوزند به تیر.
سعدی.
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود.
حافظ.
در مسجد و میخانه خیالت اگر آیدمحراب ، کمان خانه ابروی تو سازم.
حافظ.