کمان بخم آوردن ؛ بمعنی کمان افراشتن. ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) . آماده ساختن کمان ، تیراندازی را :
ژاله سپر برف ببرد از کتف کوه
چون رستم نیسان بخم آورد کمان را.
انوری ( از آنندراج ) .
ژاله سپر برف ببرد از کتف کوه
چون رستم نیسان بخم آورد کمان را.
انوری ( از آنندراج ) .