کمالیت

لغت نامه دهخدا

کمالیت. [ ک َ لی ی َ ] ( از ع ، مص جعلی ، اِمص ) کمال با آنکه خود مصدر است و احتیاجی به «یت » مصدری ندارد ولی در فارسی استعمال شده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
زمین را از کمالیت شرف بر آسمانستی.
سعدی.
هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او
همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است.
سعدی.
تا مضادتی می توان بود در کمالیت هر دو یا نه. ( معیار الصدق نجم الدین دایه ، نسخه موزه بریتانیا بنقل مجتبی مینوی ).
ماه اگر پیش رخت لاف کمالیت زند
کلک را رأس الذنب سازم سزای مه کنم.
میرحسین دهلوی ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

کمال : ( هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت دوست همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است ) . ( بدایع ) توضیح کمال خود مصدر است و احتیاجی به یت مصدری ندارد ولی در فارسیاستعمال شده .
کمال . کمال با آنکه خود مصدر است و احتیاجی به [[ یت ]] مصدری ندارد ولی در فارسی استعمال شده .

پیشنهاد کاربران

بپرس