کمالا. [ ک َ ] ( اِخ ) ابن ملامحمد حسین فسایی. گاهی شعر می سراید. از اوست : سر بلندی ، خاکساری با هنرور کردن است آبرو را حفظ کردن سنگ گوهر کردن است با قد خم گشته بی طاعت کشیدن آه سرد تکیه بر پشت کمان و تیر بی پر کردن است جان خودسازم فدای مصرع صایب کمال جان نثار یار کردن خاک را زر کردن است.