کمال پاشازاده

لغت نامه دهخدا

کمال پاشازاده. [ ک َ دَ / دِ ] ( اِخ ) شمس الدین احمدبن سلیمان مشهور به کمال پاشازاده از علمای مشهور عثمانی و از مردم ادرنه است. جدش از امرای عثمانی بود و وی از همان اوان کودکی به کسب علم پرداخت و پس از آنکه فی الجمله در علم کمالی یافت همراه اردوی سلطان بایزید عثمانی ثانی به سفر رفت و پس از چندی نزد خطیب زاده و معرف زاده و مولانا کستللی به تکمیل علم پرداخت و آنگاه در مدارس ادرنه به تدریس مشغول شد و سپس به قضای ادرنه و آنگاه به سال 922 هَ. ق. به قضای آناطولی منصوب گردید و در عصر سلطان سلیمان به سال 932 به رتبه شیخ الاسلامی رسید و لقب مفتی الثقلین یافت و هشت سال در این مقام بماند و به سال 940 هَ. ق. درگذشت. کمال پاشازاده در فقه و تفسیر و حدیث و سایر علوم دینی و در زبانهای سه گانه اسلامی استاد بود. او راست : التغییر و التنقیح در علم اصول ، التجویددر کلام و التجرید در شرح آن ، اصلاح المفتاح در علم معانی و شرح آن ، شرح بر صحیح بخاری و مشارق انوار، مهمات حاوی فتاوی در مسائل مشکل. علاوه بر این تألیفات ، نگارستان تقلیدی از گلستان سعدی و محیطاللغة در لغت فارسی و دقایق الحقایق و النجوم الظاهره فی احوال المصر و القاهره و... از آثار اوست. او را در زبانهای سه گانه اشعار بسیاری است. ( از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 228 ذیل ابن کمال باشا و قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

شمس الدین احمد بن سلیمان مشهور به کمال پاشازاده از علمای مشهور عثمانی و از مردم ادرنه است .کمال پاشازاده در فقه و تفسیر و حدیث و سایر علوم دینی و در زبانهای سه گانه اسلامی استاد بود.

پیشنهاد کاربران

فتوی ایشان در مورد شیعیان و قزلباشان :
فنحن لا نشک فی کفرهم و ارتدادهم و ان دارهم دار حرب و ان نکاح ذکور هم و إناثهم باطل بالاتفاق فکل واحد من اولاد هم یصیر ولد الزنا لا محالة واما ما ذبحه واحد منهم یصیر میتاً وان من لبس قلنسوتهم الحمراء المخصوصة بهم من غیر ضروره کان خوف الکفر غالباً، فإن ذالک من إمارات الکفر و الالحاد ظاهراً ثم إن احکامهم کانت من احکام المرتدین حتى أنهم لوغلبوا على مائنهم صارت هی دار حرب فیحل للمسلمین أموالهم ونساؤهم واولادهم و اما رجالهم فواجب قتلهم الا إذا أسلموا فهم یکونون أحراراً کسائر الأحرار المسلمین، بخلاف من ظهر کونه زندیقاً فإنه یجب قتله و لو ترک واحد من الناس دارالاسلام و اختار دینهم الباطل فلحق بدارهم فللقاضی أن یحکم بموته ویقسم ماله بین الورثه و ینکح زوجته لزوج آخر.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس