کماشیر. [ ک ُ ] ( اِ ) صمغی باشد مانند جاوشیر و آن صمغ کرفس کوهی است ، بول را براند و حیض آورد و در مسهلات نیز بکار برند. ( برهان ) ( آنندراج ). صمغ کرفس کوهی که شبیه به جاوشیر است. ( ناظم الاطباء ). معرب آن قماشیر. ( حاشیه برهان چ معین ). کناشیر. گاو شیر. ( فرهنگ فارسی معین ). صمغ کرفس کوهی شبیه به جاوشیر و گویند اسم هندی جاوشیر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). قماشیرو آن صمغی است که از هند آرند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : احوال او همچون جاوشیر است و این قوی تر است. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً ).