کم کاری

/kamkAri/

معنی انگلیسی:
slumber

فرهنگ فارسی

کم تجربگی ناشیگری .

فرهنگ عمید

کم کار بودن.

پیشنهاد کاربران

- کم کاری ؛ بی وقوفی در کار و نادانی و بی اطلاعی. ( ناظم الاطباء ) . کم تجربگی. ناشیگری. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ترکیب قبل شود.
- || کاهلی. مقابل پرکاری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
quiet quitting
work - to - rule

بپرس