کم ِ چیزی گرفتن ؛ ناشده و نابود انگاشتن بدان که لفظ کم در مقام معدوم و نفی مطلق استعمال کنند. ( غیاث ) ( آنندراج ) . یا کم ِ کسی گرفتن ، آن را به شمار نیاوردن. پنداشتن که او نیست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
چو دیوان بدی راه و آیین گرفت
ز یزدان برید و کم دین گرفت.
فردوسی.
زین پس نگذارمش به گرد غم تو
یا من کم او گیرم و یا او کم تو.
اثیر اخسیکتی.
هرگه که تو تازه روی باشی
گیتی کم نو بهار گیرد.
عمادی شهریاری.
... [مشاهده متن کامل]
چو دیوان بدی راه و آیین گرفت
ز یزدان برید و کم دین گرفت.
فردوسی.
زین پس نگذارمش به گرد غم تو
یا من کم او گیرم و یا او کم تو.
اثیر اخسیکتی.
هرگه که تو تازه روی باشی
گیتی کم نو بهار گیرد.
عمادی شهریاری.