کم قیمت


مترادف کم قیمت: ارزان، بی ارزش، کم ارج، کم بها

متضاد کم قیمت: ارزشمند، پرقیمت

مترادف ها

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

nominal (صفت)
صوری، جزئی، کم قیمت، اسمی

فارسی به عربی

اسمی , ضوء

پیشنهاد کاربران

- کم قیمتی ؛ کم بهایی. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به ترکیب بعدشود.
- || حقارت و فرومایگی. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به ترکیب بعدشود.
کم قیمت ؛ کم بها. ( ناظم الاطباء ) .
- || بی قدر و بی ارزش. ( ناظم الاطباء ) .
- || فرومایه وپست. ( ناظم الاطباء ) .
کم قیمت ؛ کم بها. ( ناظم الاطباء ) .
- || بی قدر و بی ارزش. ( ناظم الاطباء ) .
- || فرومایه وپست. ( ناظم الاطباء ) .
کبوترقیمت . [ک َ ت َ م َ ] ( ص مرکب ) ارزان قیمت . کم بها : من کبوترقیمتم بر پای دارم سر بهاآنقدر زری که سوی آشیان آورده ام . خاقانی .

بپرس