کم قوّتی ؛ ضعف و عجز و ناتوانی. ( ناظم الاطباء ) . حالت و چگونگی کم قوّت. و رجوع به ترکیب قبل شود.
- کم قوتی ؛ فقر تغذیه. کمی غذا. اندک بودن مواد غذایی : و به سبب گرانی و کم قوتی بجان رسیده اند. ( تاریخ قم ص 300 ) .
- کم قوتی ؛ فقر تغذیه. کمی غذا. اندک بودن مواد غذایی : و به سبب گرانی و کم قوتی بجان رسیده اند. ( تاریخ قم ص 300 ) .
کم قوّتی ؛ ضعف و عجز و ناتوانی. ( ناظم الاطباء ) . حالت و چگونگی کم قوّت. و رجوع به ترکیب بعدشود.
کم قوّت ؛ ضعیف و سست و ناتوان و عاجز. ( ناظم الاطباء ) . مقابل پرقوّت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- کم قوت ؛ کم غذا.
-
کم قوّت ؛ ضعیف و سست و ناتوان و عاجز. ( ناظم الاطباء ) . مقابل پرقوّت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- کم قوت ؛ کم غذا.
-