فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
- کم قدر ؛ بی قدر. ( آنندراج ) . پست و فرومایه و حقیر. ( ناظم الاطباء ) . کسی که قدر و اعتبار اندک داشته باشد. بی قدر و بی اعتبار. ( فرهنگ فارسی معین ) :
گرچه خاقانی از اصحاب فروتر بنشست
نتوان گفت که در صدر تو او کم قدر است.
خاقانی.
- || کم بهاء. ( ناظم الاطباء ) .
گرچه خاقانی از اصحاب فروتر بنشست
نتوان گفت که در صدر تو او کم قدر است.
خاقانی.
- || کم بهاء. ( ناظم الاطباء ) .
کوته قدر. [ ت َه ْ ق َ ] ( ص مرکب ) کم قدر. بی مقدار. بی ارج : کسان به چشم تو بی قیمتند و کوته قدرکه پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند. سعدی .