کم عمق

/kam~omq/

برابر پارسی: کم ژرفا

معنی انگلیسی:
low, shallow, skin-deep, superficial

فرهنگ فارسی

( صفت ) جایی که عمق آن اندک باشد مقابل عمیق : ( اکنون در قسمت کن عمق آب با دست و پا ناشیانه چلپ چلاپ میکرد ) .

فرهنگ عمید

ویژگی جایی یا چیزی که گودی آن کم باشد.

واژه نامه بختیاریکا

تُنُک

مترادف ها

unmeaning (صفت)
پوچ، بی معنی، چرند، احمق، بی هوش، نامفهوم، بی عقل، بی اهمیت، کم عمق

shallow (صفت)
سطحی، کم عمق

sophomoric (صفت)
نارس، کم عمق

فارسی به عربی

ضحل

پیشنهاد کاربران

کم عمق ؛ جایی که عمق آن اندک باشد. مقابل عمیق. ( فرهنگ فارسی معین ) . تُنُک. آبی تنک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || بی وقوف و بی عقل و گول. ( ناظم الاطباء ) .
تنک آب. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) کم آب. ( آنندراج ) . کم عمق و پایاب و آب کم عمق. ( ناظم الاطباء ) . آب باریک. آب کم. آب کم عمق در جوی یا در رودی. آبی رونده و قلیل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

دریای فراوان نشود تیره به سنگ
عارف که برنجد تنک آبست هنوز.
( گلستان ) .
جان به تن از نارسایی های همت مانده است
بس که این دریا تنک آبست کشتی در گل است.
میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ) .
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

بپرس