کم عقل
/kam~aql/
مترادف کم عقل: ابله، احمق، بله، دیوانه، سفیه، کم خرد، گول، نادان، ناقص العقل
متضاد کم عقل: عاقل
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم
کودن، احمق، دارای فکر ضعیف، کم عقل
کم عقل
پیشنهاد کاربران
کم عقل ؛ نادان و احمق و کودن و بی دانش. ( ناظم الاطباء ) . نادان. احمق. کودن. ( فرهنگ فارسی معین ) . خَرَف. معتوه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
مَشَنگ
لهجه و گویش تهرانی
کم عقل ، الکی خوش، هالو، خوش خیال
لهجه و گویش تهرانی
کم عقل ، الکی خوش، هالو، خوش خیال
عقل درست و حسابی نداره، عقلش پاره سنگ برداشته، بالاخانه اش را اجاره داده، خل و چل.
ست ریش. [ س ُ ] ( ص مرکب ) احمق. ( غیاث اللغات ) . کنایه از احمق و بی عقل. ( آنندراج ) :
سخت درمانده امیر سست ریش
چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش.
مولوی.
که چه میگوید عجب این سست ریش
یا کسی داده است بنگ بیهشیش.
مولوی.
سخت درمانده امیر سست ریش
چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش.
مولوی.
که چه میگوید عجب این سست ریش
یا کسی داده است بنگ بیهشیش.
مولوی.
کودن . . . . قاط . . .
خل. چل. کم خرد. سخیف. کودن. منگل.
سخیف
تنک خرد ( * نه تنگ خرد )
نازک مغز
سفیه
سخیه
واژه کم عقل
کودن
کودن
سفیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)