کم ظرفی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
- کم ظرفی ؛ کم عمقی و بی عقلی. ( ناظم الاطباء ) . حالت و کیفیت ؛ کم ظرف. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ترکیب بعدشود.
- کم ظرف ؛ کمینه و سفیه و کم حوصله و احمق و نادان. ( آنندراج ) . گول و ابله و بی عقل. کم صبر و کم حوصله. ( ناظم الاطباء ) . آنکه زود خشم گیرد. آنکه زود از جای بشود. آنکه تحمل او کم است. آنکه تحمل سختیها نتواند کرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . کم عمق و بی وقوف. کسی که حوصله و لیاقت شغل و مقامی را که بدو داده اند ندارد. ( فرهنگ فارسی معین ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || دون و فرومایه و خوار. ( ناظم الاطباء ) .
- || آنکه کارپیش از وقت بکند و از آن رو کار تباه شود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || کسی که هر چه شنود همه جا وا گوید. ( ناظم الاطباء ) . آنکه راز نگاه نتواند داشت. آنکه زود سر بروز دهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || آنکه زود با غنا کبر و عجب آرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- کم ظرف ؛ کمینه و سفیه و کم حوصله و احمق و نادان. ( آنندراج ) . گول و ابله و بی عقل. کم صبر و کم حوصله. ( ناظم الاطباء ) . آنکه زود خشم گیرد. آنکه زود از جای بشود. آنکه تحمل او کم است. آنکه تحمل سختیها نتواند کرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . کم عمق و بی وقوف. کسی که حوصله و لیاقت شغل و مقامی را که بدو داده اند ندارد. ( فرهنگ فارسی معین ) .
... [مشاهده متن کامل]
- || دون و فرومایه و خوار. ( ناظم الاطباء ) .
- || آنکه کارپیش از وقت بکند و از آن رو کار تباه شود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || کسی که هر چه شنود همه جا وا گوید. ( ناظم الاطباء ) . آنکه راز نگاه نتواند داشت. آنکه زود سر بروز دهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || آنکه زود با غنا کبر و عجب آرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .