کم ضرر ؛ آنکه کمتر زیان بیند. کسی که بدو کمتر آسیب رسد. کسی که کمتر رنج و آزار دیده باشد :
ابله از چشم زخم کم رنج است
اکمه از درد چشم کم ضرر است.
خاقانی.
لیکن از هشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
- || آنکه یا آنچه کمتر ضرر رساند. آنکه یا آنچه کمتر رنج و آزار و آسیب رساند.
- کم طاعت ؛ سرکش و نافرمان. ( ناظم الاطباء ) .
- کم طاقت ؛ آنکه تاب و توان و طاقتش اندک باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . کم قوت. مقابل پرطاقت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || کم شکیب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
ابله از چشم زخم کم رنج است
اکمه از درد چشم کم ضرر است.
خاقانی.
لیکن از هشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
- || آنکه یا آنچه کمتر ضرر رساند. آنکه یا آنچه کمتر رنج و آزار و آسیب رساند.
- کم طاعت ؛ سرکش و نافرمان. ( ناظم الاطباء ) .
- کم طاقت ؛ آنکه تاب و توان و طاقتش اندک باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . کم قوت. مقابل پرطاقت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- || کم شکیب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
کم ضرر ؛ آنکه کمتر زیان بیند. کسی که بدو کمتر آسیب رسد. کسی که کمتر رنج و آزار دیده باشد :
ابله از چشم زخم کم رنج است
اکمه از درد چشم کم ضرر است.
خاقانی.
لیکن از هشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش.
خاقانی.
ابله از چشم زخم کم رنج است
اکمه از درد چشم کم ضرر است.
خاقانی.
لیکن از هشتم و ششم خود را
کم ضرر دیده ام ز طالع خویش.
خاقانی.