کم زوری


معنی انگلیسی:
debility, puniness

فرهنگ فارسی

کم زور بودن اندک نیرو بودن .

مترادف ها

impuissance (اسم)
سستی، عنن، ناتوانی، عجز، ضعف قوای جنسی، کم زوری

پیشنهاد کاربران

کم زوری ؛ ضعف و عجز و ناتوانی. ( ناظم الاطباء ) . کم زور بودن. اندک نیرو بودن. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ترکیب قبل شود.

بپرس