کم ریش

پیشنهاد کاربران

کم ریش ؛ آنکه بر رخسار و زنخ ، موی اندک داشته باشد. آنکه ریش تنک و کم پشت داشته باشد :
کوسه کم ریش دلی داشت تنگ
ریش کشان دید دو کس را به جنگ
گفت رخم گرچه زجاجی وش است
ایمنی از ریش کشان هم خوش است.
نظامی.
خفیف اللحیه. [ خ َ فُل ْ ل ِ ی َ ] ( ع ص مرکب ) زِبِرقان. تنک ریش. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
سبک ریش . [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) تنک ریش . آنکه ریش تنک دارد نه انبوه : سناط [ س ِ / س َ ]؛ کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آنکه ریش بر زنخ آن باشد نه بر عارض . ( منتهی الارب ) . زِبْرِقان . اَمْلَط. اَمْرَط. اَخْرَط. ( منتهی الارب ) .
تنک ریش. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کسی که ریشش نازک بوده و انبوه نباشد. ( ناظم الاطباء ) . کوسه. کوسج. خفیف اللحیة. زبرقان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

بپرس