فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
کم خون، ضعیف
کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده
کم خون، کم رنگ
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کم خون ؛ آنکه دارای خون اندک باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . اظمی [ اَ ما ]. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . کسی که خون در بدنش کم باشد. کسی که مبتلا به کم خونی باشد. و رجوع به ترکیب بعد شود.