کم حوصله
/kamhowsele/
برابر پارسی: نا شکیب
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
کم حوصله ؛ بی صبر. ( ناظم الاطباء ) . کم صبر. ناشکیبا. مقابل پرحوصله. ( فرهنگ فارسی معین ) . کم ظرفیت. ناشکیبا. که تحمل تطویل عمل یا گفتار ندارد؛ فلان مرد کم حوصله ای است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
دل تُنُک
تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ( ص مرکب ) کم صبر و بی تحمل. ( ناظم الاطباء ) . تنک حوصله.
تنک حوصله. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) تنک دل. کنایه از کسی که اخفای مال و راز نتواند کرد. ( آنندراج ) . کم صبر و کم تحمل. کسی که بردبار نباشد. کسی که قادر به خویشتن داری نباشد :
... [مشاهده متن کامل]
ای بی جگر از تلخی عالم گله بگذار
این می به حریفان تنک حوصله بگذار.
صائب ( از آنندراج ) .
در سینه ٔ ما بود نهان راز محبت
شد اشک تنک حوصله غماز محبت.
منیری ( از آنندراج ) .
شمه ای از غم هجر تو به بلبل گفتم
آن تنک حوصله رسوای گلستانم کرد.
؟
رجوع به تنگ حوصله شود.
... [مشاهده متن کامل]
ای بی جگر از تلخی عالم گله بگذار
این می به حریفان تنک حوصله بگذار.
صائب ( از آنندراج ) .
در سینه ٔ ما بود نهان راز محبت
شد اشک تنک حوصله غماز محبت.
منیری ( از آنندراج ) .
شمه ای از غم هجر تو به بلبل گفتم
آن تنک حوصله رسوای گلستانم کرد.
؟
رجوع به تنگ حوصله شود.