کم حرف

/kamharf/

معنی انگلیسی:
laconic, reticent, saturnine, short-spoken, taciturn, tight-lipped, uncommunicative, undemonstrative, close, closemouthed, dumb, inward, mute, silent, terse, of few words, quiet

فرهنگ فارسی

کسی که کم سخن گوید و بیش خاموش ماند : ( آدمی بود کم حرف و سر بزیر ) .

مترادف ها

spare (صفت)
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف

reserved (صفت)
عوضی، اندوخته، کم حرف، رزرو شده

laconic (صفت)
مختصر، کوتاه، موجز، کم حرف، مختصر گو

tight-lipped (صفت)
راز دار، خاموش، کم حرف

tight-mouthed (صفت)
راز دار، خاموش، کم حرف

incommunicative (صفت)
سربتو، کم حرف، کم سخن، بی معاشرت و بی امیزش

taciturn (صفت)
ارام، خاموش، کم حرف، کم سخن، کم گفتار

uncommunicative (صفت)
خاموش، کم حرف

فارسی به عربی

احتیاطی , قلیل الکلام , محجوز , موجز

پیشنهاد کاربران

کم حرف ؛ آنکه کمتر سخن می گوید و آنکه خاموش است. ( ناظم الاطباء ) . کسی که کم سخن گوید و بیش خاموش ماند. ( فرهنگ فارسی معین ) . کم گوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . کم سخن.
سربتو
هم خانواده کم حرف
حریف حرف
Close - mouthed
Reticent
Tight lipped
a man/woman of few words
کسی که کم صحبت میکنه. .
سخ

بپرس