کم جواب
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کم جواب ؛ آنکه کمتر جواب می دهد و یا هیچ نمی گوید. ( ناظم الاطباء ) . کسی که کمتر پاسخ دیگران را دهد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کوک گردیده ست با هم خوش نی و طنبور ما
کم جواب است او و من هم کم سؤال افتاده ام.
ظهوری ( از آنندراج ) .
کوک گردیده ست با هم خوش نی و طنبور ما
کم جواب است او و من هم کم سؤال افتاده ام.
ظهوری ( از آنندراج ) .