کم بیش
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
کم بیش ؛ کم و بیش. کمابیش. کم و زیاد. ( فرهنگ فارسی معین ) . کم و زیاد. ( ناظم الاطباء ) :
زر چون به عیار آید کم بیش نگردد
کم بیش شود زری کان باغش وبار است.
ناصرخسرو.
کم بیش نباشد سخن حجت هرگز
زیراسخنش پاکتر از زرّ عیار است.
ناصرخسرو.
زر چون به عیار آید کم بیش نگردد
کم بیش شود زری کان باغش وبار است.
ناصرخسرو.
کم بیش نباشد سخن حجت هرگز
زیراسخنش پاکتر از زرّ عیار است.
ناصرخسرو.