کلیپس
/kilips/
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
سرخاره. [ س َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) از: سر خار ( خاریدن ) ه ( نشانه اسم آلت ) . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . سوزن زرینی باشد که زنان بجهت زینت بر سر زنند و مقنعه را با آن بر لچک بند کنند تا از سر ایشان نیفتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ) . سوزن زرین که زنان در مقناع زنند از بهر محکمی. ( صحاح الفرس ) :
... [مشاهده متن کامل]
جعدی سیاه دارد کز کشی
پنهان شود بدو در سرخاره.
رودکی.
دختران خاطرم را در تجلی گاه عرض
جز ز پنج انگشت من بر فرق سر سرخاره نیست.
کمال الدین اسماعیل ( از آنندراج ) .
|| پنجه مانندی که از استخوان سازند و بدان بدن را خارند. ( برهان ) . شانه.
... [مشاهده متن کامل]
جعدی سیاه دارد کز کشی
پنهان شود بدو در سرخاره.
رودکی.
دختران خاطرم را در تجلی گاه عرض
جز ز پنج انگشت من بر فرق سر سرخاره نیست.
کمال الدین اسماعیل ( از آنندراج ) .
|| پنجه مانندی که از استخوان سازند و بدان بدن را خارند. ( برهان ) . شانه.
گیره،
موگیر: برای نگه داشتن مو
موگیر: برای نگه داشتن مو