لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) مطب محکمه . ۲ - ( صفت ) بالینی : امراض کلینیک
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محلی دارای تجهیزات در یک رشتۀ خاص برای درمان بیماران مربوط به آن رشته.
۳. بیمارستانی که در آن دانشجویان پزشکی تحت آموزش بالینی قرار می گیرند.
پیشنهاد کاربران
بروم " کورزدایی " کنم.
پزشک دردم را کور کند.
پزشک دردم را کور کند.
کور زدا.
کور ، چون برای درمان است ودرمان را از کهن کور می گویند. ( بروم پزشک دردم را کور کند. )
درمانسرا
درمانکده.
کلینیک خودرو