کلیم دست

لغت نامه دهخدا

کلیم دست. [ ک َ دَ ] ( ص مرکب ) به معنی مبارک دست و نادردست و پاکیزه دست باشد یعنی در کارها ید بیضا نماید. ( برهان ) ( آنندراج ). مبارک دست. ( ناظم الاطباء ). آنکه در کارها مانند موسی ( ع ) ید بیضا کند. کسی که امور را به نیکی و خوبی انجام دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). || چست و قابل. || کامیاب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آنکه در کار ها مانند موسی ۴ ید بیضا کند کسی که امور را بنیکی و خوبی انجام دهد .

فرهنگ معین

( ~ . دَ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) مبارک دست ، کامیاب .

پیشنهاد کاربران

بپرس